گمراه
و
سزاوار
بیغوله ی شعر و شراب را پیموده بودیم؛
طرح رازواره ای
بر لبانت شتک زد،
که خلوتی را
به خیالی آلودی.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
skip to main |
skip to sidebar
آنگاه که لب به سخن می گشاییم از خود دلقکی می سازیم و آنگاه که لب فرو می بندیم غیر قابل تحمل می شویم
Blog Archive
-
▼
2007
(23)
-
▼
April
(18)
- <?xml:namespace prefix = v ns = "urn:schemas-micro...
- انسان- گرگ سزاوار زیبایی نیست.<?xml:namespace pref...
- معماری- چه زیبا چه زشت- ما را محاصره کرده است. خطو...
- تخم دایناسور
- آن عکسی از طبیعت هنر است که رازی روحانی در خود نهف...
- گمراه <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas...
- سرودی <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas...
- انسان گرگ ؛ انسان گرگ؛ انسان گرررگ...؛چند بار این ...
- نامه ی دیمیتری فیودوروویچ کارامازف به کاترینا ایوا...
- ما به ازای دست یازیدن به هر توانی درک تراژیک نا تو...
- جنایت خیابان چهل و هفتم
- فرشته فروشگاه
- پله ها و حفره ها
- خیمه شب بازی
- ضرورت
- غریبه
- شب تماشا
- چه ها می شد باشم که
-
▼
April
(18)
No comments:
Post a Comment