Monday, April 9, 2007

پله ها و حفره ها

«جهان همان اندازه که پله هایی را برای تعالی پیش روی روح بنا می کند،حفره هایی را برای سقوطش حفر می کند».این جمله گرچه قدری محافظه کارانه به نظر می آید اما برای طبع منطقی عموم مناسب است.اگر قرار است در یک روزنامه چاپ بشود یا جمله ای کلی در عنوانبندی یک فیلم باشد کلمه «همان اندازه» اوضاع را به نحوی سر وسامان می دهد که نتیجه نه به یک خوش خیالی ساده لوحانه و نه به یک جور یاس لاعلاج ختم شود.

روحم برای بریدن بیهودگی جهانم زیادی کند است.برای من اکنون جهان بیش از آن که پله هایی فراهم آورد حفره هایی حفر می کند. شاید بزرگترین و گیج کننده ترین این حفره ها همان بی قاعدگی خلل ناپذیر مواجهه ی روح با هریک از این دو است. « بر پله ای... یا در حفره ای... ». طبیعت جهان سرگیجه آور و موهوم است اما مشکل اینجاست که همواره سیخونکی میزند تا در فراموشی این طبیعت تهوع آور به آسایشی اگر چند مصنوعی اما لااقل تا حد قابل قبولی مداوم نرسی!

زندگی نگرانی است( یک فیلسوف آلمانی ؛ آلمانی ها به شکل شگفتی فیلسوفند).

از حفره ای بیرون می آییم؛ پله های اندکی برای فرا رفتن داریم؛ سعی می کنیم پایمان را در جای درست بگذاریم؛ گاهی جای پای دیگران را امتحان می کنیم؛ بیشترمی لغزیم؛ کمتر می پریم؛ سرانجام در گودال بی انتهای آن بزرگترین حفره سقوط می کنیم.

حقارت از سر روی بشر می بارد اما از برای همین حقارت است که این همه شکوه دارد زندگی او.

هستی شایسته ی کسی است که چون صاعقه بر جهان فرود آید.

1 comment:

پ said...

Huh, so that's you! First, Hi to this familiar face ;)